نمایشنامه املتی:)

سلام به همگی :)

دوستان گل بلاگی ، بنده بعد از مدتی پا به وبلاگم نهادم و دیدم که مثل کویر لوت بی آب و علف مونده ، تصمیم به آباد کردنش گرفتم، بنابراین اومدم یه پست بزارم تا همگی متوجه بشن من زندم !
حالا میریم سراغ اصل مطلب.
چندی پیش سر زنگ یکی از معلم های برتر نشده ی کشور بودیم و بر سر نمره ی ترم دوم بحث میکردیم که ایشان از کوره در رفتند و دادی بر سر بنده کشیدند و گفتند:با من بحث نکن ، بشین سر جات
من هم به اجبار بر سر میز چوبیه خسته ام رفتم رویش نشستم، اما لحظاتی بعد یکی از دوستانم داد زد و گفت:کیا میان نمایشنامه هملت؟!
از انجا که در فیلم شهرزاد عوامل تأتر بابک اینا ، در قسمتی از فیلم گفتند :این نمایشنامه هملت نیست نمایش نامه املت است،من یاد آنهملت و املت افتادم و قبول کردم.
ولی چه بگویم از بازیگران این نمایشنامه؟!!!
اصولا در این گونه بازی ها باید صدایی رسا داشت تا موقع بازی همه متوجه بشوند موضوع از چه قرار است ، اما این دوستان وا رفته من حال بلند صحبت کردن را نداشتند و طبق این موضوع معلم برتر نشده ی کشوری گفت:آبروی هر چی نمایشنامه بود را برده اید.
ما هم گفتیم تا جریان به جاهای باریک نکشیده است تمامش کنیم.


+و اینچنین بود داستان ما:/
+گودگود:)

تنفر#_#

تنفر از هر چیزی ، یک امر عادی در زندگیه.
تنفر (تنفره)نمیشه گفت خیلی بزرگه یا کوچیک، از یک انسانه یا یک شیء ،از مکانی هست یا ....

اگر یه روزی اتفاقی پیش بیاد که از یک ادم متنفر بشیم ، اونوقت چیکار کنیم؟
یا حالا انسان نه ، از یک مکان از یک شیء و یا هر چیزی که فکرشو بکنید

همیشه برام سوال بوده.چطوری میشه با این حس تنفر کنار اومد؟!
چطوری میشه آدمیو که ازش متنفری ، فراموشش کنی؟
نمیدونم جواب این سوال رو چی شرح بدم
مثلا بگم سعی کنیم اون شخص رو از افکارمون دور بندازیم، یا مثلا بگم باهاش کنار بیایم...

واقعا اگر کسی میدونه بگه، خیلی درگیر پیدا کردنه جوابشم:|
=گاهی اوقات تنفر میشه یه پله پیشرفت:/
=جدی میگمااا،اگر جواب سوالمو میدونید حتما بگید [ البته اگر زحمتی نیست:) ]
=ممنونم:))))))
=گودگود:-]]]]]]]]
Designed By Erfan Powered by Bayan